روزهای فراموش نشدنی / یداله ولی زاده
ده روز به یاد ماندنی، ده روز فراموش نشدنی، ده روز اتحاد و یگانگی، ده روز بهاری عکاسی در دل زمستان و ده روز هر چه اتفاق خوب و دوست داشتنی، به همت (اینجا دوست دارم اسم انجمن نبرم و اسم شخص ببرم) کسی که دغدغهاش، زندگیاش، روحیهاش و تفکرش انگار با عکاسی و عکاسان گره خورده، لازم داشتیم، تمرین کنیم تا ببینیم میتوانیم کنار هم باشیم. لازم بود تا درگیر کارهای بزرگ شویم تا به همه ما ثابت شود که نیاز به دولت و قیم و سرپرست و دستور از جانب دیگران نیست. ما خودمان اگر بخواهیم، میتوانیم. باعث آغاز حرکتی شدیم که در ذهن فعالان حیطه هنر ثبت شد. بدین طریق توانستیم با صدای بلندتری صحبت کنیم. فریاد کنیم تا گوشهای سنگین مدیران دولتی و غیر دولتی کمی بشنود و چشمهای کم سوی آنان ببیند، سخت بود، خستگی داشت، بیخوابی داشت، ولی انگیزه داشت. انگیزه بود که سختی و بیخوابی و اعصابهای خورد شده در زیر بار فشار کار طاقت فرسا را قابل تحمل میکرد و در انتها مدیری که نه مدیر بلکه دوستی به عنوان مدیر تمام فشارها را یک تنه تحمل میکرد و با خونسردی و متانت به همه روحیه میداد. خوشحال میشد و خوشحال میکرد. روحیه میداد و در عین حال مدیریت میکرد. با تشکر از تمام دوستان و همکاران ابراهیم دوست داشتنی و مسعود عزیز.